کد مطلب:28695 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

پاسخ امام به معاویه و پذیرشِ داوری












2586. وقعة صِفّین - به نقل از ابراهیم بن اشتر، پس از ذكر نامه معاویه به امام علیه السلام-:پس علی بن ابی طالب علیه السلام به معاویه نوشت:

«از بنده خدا، علی امیر مؤمنان به معاویة بن ابی سفیان.

امّا بعد؛ برترین كاری كه انسان خود را به آن مشغول می كند، پیروی از شیوه ای است كه با آن، كارش نیك گردد، از فضیلتش بهره گیرد، و از زشتی آن بركنار مانَد. همانا ستم و باطلگرایی، دین و دنیای انسان را تباه می كنند و نزد كسانی كه اگر خدا عنایتشان ورزد از ایشان بی نیاز است، چنان عیوبش را آشكار می كنند كه هیچ گونه چاره اندیشی، او را بی نیاز نمی كند.

پس از دنیا برحذر باش، كه همانا در هیچ چیزش كه بدان دست یافته ای، شادمانی نیست. و به راستی، دریافته ای كه نمی توانی آنچه را از دست رفتنش مقدّر است، به دست آری. گروهی خواستارِ چیزی به ناحق شدند و آن را به خدای تعالی نسبت دادند و خداوند، ایشان را دروغگو خواند و بهره ای كم نصیبشان فرمود و سپس به عذابی سخت دچارشان كرد.

پس پروا كن از روزی كه هر كس كار ستوده انجام داده، از عاقبت كارش خشنود است و هر كس زمامش را به شیطان وا نهاده و با او نستیزیده، پشیمانی می كشد كه چرا دنیا او را فریفت و او به آن دل بست.

آن گاه مرا به حكم قرآن فرا خوانده ای و تو خود، خوب می دانی كه اهل قرآن نیستی و حكم آن را نمی خواهی؛ و خداست آن كه از او یاری می توان خواست. ما حكم قرآن را پذیرفتیم و این نه به آن معناست كه دعوت تو را قبول كرده باشیم. و هركس به حكم قرآن خشنود نشود، در بیراهه ای ناپیدا كرانه افتاده است».[1].

2587. امام علی علیه السلام - برگرفته نامه وی به معاویه -:ستم و باطلگرایی، انسان را خواه در دین و خواه در دنیایش، به هلاكت می افكند و كاستی هایش را نزد عیب جویِ وی، آشكار می كند. و تو، خود، خوب می دانی كه نمی توانی آنچه را از دست رفتنش مقدّر است، به دست آری. گروهی خواستار چیزی به ناحق شدند و آن را به خدا نسبت دادند. پس خدای ایشان را دروغگو شمرد.

پروا كن از روزی كه هر كس كار ستوده انجام داده، از عاقبت كارش خشنود است و هركس زمامش را به شیطان وا نهاده و خودْ مهارش را در دست نگرفته، پشیمانی می كشد.

ما را به حكم قرآن فرا خواندی، حال آن كه اهلِ آن نیستی؛ و ما تو را اجابت نكردیم، بلكه حكم قرآن را پذیرفتیم. والسّلام![2].









    1. وقعة صفّین:493، بحار الأنوار:537/32، شرح نهج البلاغة:225/2.
    2. نهج البلاغة:نامه 48، بحار الأنوار:588/308/33.